اگر بخواهیم اسم دو نفر را ببریم که در چند سال اخیر با توپ جادو کردهاند، قطعا باید از زیدان و رونالدینیو نام برد. دو ستاره که چند سالی سمبل تیمهای رقیب بودند.
رونی این سالها، فوق ستارة آبی و اناری بوده که برای کاتالونیا چند قهرمانی به ارمغان آورده. اما زیدان، ستاره سفیدها، اگر نمیتوانست در لالیگا با رونالدینیو و هم تیمیهایش هماوردی کند، اما در آخرین جام جهانی، بدجوری حریف را تحقیر کرد.
فرانسه، تیم بیدست و پایی به نظر میرسید که نسل طلاییاش به پایان راه رسیده بود. اما زیزو- اگر بگوییم به تنهایی اغراق نکردهایم- با شکست برزیل، پایان خوشی برای نسل طلایی فرانسه رقم زد. اگرچه اشتباه او در آخرین لحظات، احتمال قهرمانی فرانسه را به زیر صفر رساند، اما این روزها دیگر کسی، آن ضربة سر به سینة ماتراتزی را چندان جدی نمیگیرد. درواقع، زیدان است که نمیخواهد کسی این صحنه را به سابقة او سنجاق کند.
هرچه باشد، زیزو سالها به هواداران فوتبال، طعم خوش لذت از جادو با توپ را هدیه کرده بود و یک اشتباه- حتی به این بزرگی- نمیتوانست تمام آن خوشیها را به یک خاطرة جمعی بد بدل کند. با این حال، این ضربة سر قوچی، صفحهای از تاریخ فوتبال را به خود اختصاص داده است. این همه را گفتیم تا برسیم به «زیدان؛ پرتره قرن 21»، فیلمی که این روزها بر پردة سینماهای دنیا در حال اکران است.
«زیدان؛ پرتره قرن 21» یک فیلم متفاوت در دنیای فیلمهای ورزشی است و البته فیلمی متفاوت در میان فیلمهای مستند. فیلم به سبک «صلاه ظهر» اثر فرد زینهمان مطابق با زمان واقعی پیش میرود. زمان فیلم 92 دقیقه است یعنی برابر با زمان یک مسابقة فوتبال به علاوة وقتهای اضافه.
بزرگترین بازیکن دنیای فوتبال، واقعیترین چهرهاش را در زمین نشان میدهد. درواقع، او نمایش نمیدهد، او خود خودش است؛ کارگردانان باهوش این فیلماند که زینالدین زیدان واقعی را در زمین فوتبال به تماشاگرانشان نشان میدهند.
17 دوربین 35 میلیمتری در طول 92 دقیقه بازی رئال مادرید - ویارئال، فقط بر روی زیدان متمرکز شدهاند. این دوربینها در نقاط مختلف ورزشگاه سانتیاگو برنابئو تعبیه شدهاند تا هیچ حرکتی از قلم نیفتد. این مسابقه روز 23 آوریل 2005 برگزار شد. برخلاف مسابقات فوتبال که تمرکز اصلی دوربینها روی توپ و موقعیت آن است، 17 دوربین کاملا بر یک نفر متمرکز شدهاند.
فیلم برخلاف نمونههای مشابهاش، به زندگی زیدان نمیپردازد. همتیمیهای زیدان درباره او صحبت نمیکنند و تصاویر دوربینهای خانگی از هشت سالگی زیزو هم در فیلم استفاده نمیشوند. به الجزایر و بیمارستان محل تولد زیزو هم سرک نمیکشند و همچنین به منزل پدر و مادرش در پاریس.
هیچ نریشنی بر روی تصاویر خوانده نمیشود و بیننده هیچ چیزی درباره زندگی زیدان نمیشنود و نمیبیند. فقط به نوع زندگی او در 90 دقیقه مسابقه فوتبال نظر میافکند و بس.
در نیمه اول، رئال عقب افتاده و او تواناییاش در کار با توپ را نمیتواند ارایه کند. به نظر میرسد هیچ انرژیای در پاهایش وجود ندارد.
در 45 دقیقة دوم، اما ورق برمیگردد. آنها امتیازات بازی را از دست دادهاند و حالا نوبت جبران است. انگار زیدان از خواب برخاسته و حالا نوبت نمایش تواناییهای بینظیرش است؛ انگار که ونگوگ دست به قلم شده باشد او شروع به دویدن میکند و جادو آغاز میشود. با آن پاهای هنرمند. او در مقابل خطای دوم حریف فقط میگوید: «هی» یعنی کمی آرامتر.
هنوز احساسات طغیانگر او ظهور نکردهاند. اما آتش را میتوان در چشمانش دید: وقتی دوباره و به شدت بر رویش خطا میکنند. مثل جریان بازی نیست که یکهو یک خطا میبینی و بعد عکسالعمل بازیکن به روی زمین افتاده را. تو لحظه لحظهاش را تماشا میکنی و کاملا عصبانیتاش از خطا را درک میکنی. خودت را جای او میگذاری و زیر لب به بازیکن خطاکار هم چیزی میگویی. به همین دلیل هم هست که حملة خشن زیزو به بازیکن خطاکار را طبیعی میبینی. این همان چیزی است که در تماشای پخش مستقیم یک مسابقة فوتبال از دست میدهی؛ همذاتپنداری با کسی که 90 دقیقه فقط او را میبینی.
زیدان البته در دقیقة 90، از بازی اخراج شد تا عیش کارگردانان فیلم، به اوج برسد. فقط حیف که زیدان در این بازی گل نزد وگرنه همه چیز کامل بود.
37 سال پیش، هلموت کاستارد فیلمساز آلمانی تجربهای شبیه به تجربه داگلاس گوردون و فیلیپه پارنو را از سر گذرانده بود. او در طول برگزاری مسابقة منچستر یونایتد و کاونتری، جورج بست را هدف قرار داده بود. کاستارد با هشت دوربین 16 میلیمتری فقط بر روی ستارة خوشتیپ و گلزن اسکاتلندی منچستر تمرکز کرده بود.
فیلم «Football as Never before» با موفقیت نسبتا خوبی روبهرو شد. هم جورج بست ستاره بینظیری در دنیای فوتبال و مد بود و هم کاستارد، کارش را خوب انجام داده بود. کاستارد یکی از مهمترین فیلمسازان دهه 60 و 70 آلمان بود و شماره 11 قرمزپوش هم در روز 12 سپتامبر 1970 مثل اغلب اوقات برای منچستر عالی کار کرد. این دیدار که در یک روز آفتابی در اولدترافورد برگزار شد، با نتیجه دو- صفر به سود شیاطین سرخ به پایان رسید که گل دوم را جورج بست به ثمر رساند.
در بین دو نیمه که بازیکنان به رختکن میرفتند، دوربینها همچنان روی جورج بست متمرکز بودند. او هم مشغول رفتن به خارج از زمین بود که ناگهان ایستاد و به لنز یکی از دوربینها خیره شد، بدون آن که چیزی بگوید. تفاوت فیلم زیدان و بست در همین نکته بود؛ نقش بازی کردن یا خود خود بودن!
داگلاس گوردون یکی از دو کارگردان فیلم «زیدان...» میگوید: «خیلی خیلی خوش شانس بودیم که مسابقه پر بود از آنچه باید از زیدان میدیدیم. اگر رئال هفت- صفر بازی را میبرد و زیدان هتتریک میکرد، ما به نتیجة خوبی نمیرسیدیم.
آن وقت یک بازی درخشان از زیدان در اختیار داشتیم. همین و بس. اما ما در نام فیلم از واژه «پرتره» استفاده کردیم و درواقع باید به این انتخاب نام، وفادار میماندیم. چهرة ویژة زیزو، تواناییها، مهارتها و تاثیر و نفوذ او در زمین فوتبال را به خوبی در تصاویر ضبط شده میدیدیم و این همانی بود که میخواستیم.» فیلم «زیدان...» نه مطالعة شخصیت زیزو است و نه آنالیز مهارتهای ورزشی او. این فیلم، واقعا یک فیلم است.
هواداران فوتبال، اساسا کمتر به سینما میروند. حالا اگر قرار باشد یک فیلم فوتبالی پخش شود، آنها دوست ندارند که آن را در سینما ببینند. آنها شیفتة ورزشگاه رفتن هستند. اما این فیلم برای تماشاگران سینماست. هرچند استیل و تکنیکهای رایج فیلمسازی در آن دیده نمی شود (این فیلم فقط در 97 دقیقه فیلمبرداری شده، نه چند ماه)، اما بدون شک یک تجربة دیداری- شنیداری ویژه است.
تنها چیز اضافه شده به صحنههای واقعی فیلم، صدای موزیکی است که گروه راک اسکاتلندی موگوای ساختهاند و بر روی تصاویر شنیده میشود. این فیلم، یک فیلم کاملا ویژه است.
داریوش خنجی و یک کار درخشان دیگر
نکته جالب توجه فیلم، حضور داریوش خنجی فیلمبردار ایرانیالاصل ساکن پاریس است که یک فیلمبردار صاحب نام در عرصة سینمای جهان است. خنجی با تجربة کار با کارگردانان بزرگی همچون دیوید فینچر و لوک بسون، با گروه مستقل گوردون و پارنو همکاری کرده و نتیجه، فیلم درخشان «زیدان؛ پرتره قرن 21» است. در کارنامه خنجی، میتوان به فیلمهای اویتا، اتاق امن، هفت، The Interpreter و بانویی از شانگهای اشاره کرد.
او در پروژه «زیدان...» مدیر فیلمبرداری بود که در گروه او، فیلمبرداران فیلمهای اسکورسیزی، الیور استون و تعدادی از فیلمبرداران حرفهای مسابقات بیسبال، بسکتبال و فوتبال آمریکایی دیده میشدند. خنجی در سال 1955 در تهران به دنیا آمده است.
فیلیپه پارنو در سال 1964 در الجزایر به دنیا آمد و در پاریس بزرگ شد، درست مثل زینالدین زیدان. او آثار فراوانی در زمینه هنرهای مفهومی تولید کرده و نمایشگاههای فراوانی در موزههای هنر مدرن پاریس، سان فرانسیسکو، مونیخ و بسیاری از موزههای معتبر دنیا برگزار کرده.
داگلاس گوردون در سال 1966 در اسکاتلند به دنیا آمد و پس از گذراندن رشته هنر در گلاسکو به لندن کوچ کرد تا تحصیلاتش را ادامه دهد. فیلم 24 ساعته او از «سرگیجه» اثر هیچکاک، باعث شهرتش شد. او به جای حرکت 24 فریم در ثانیه فیلم را به صورت دو فریم در ثانیه تدوین کرد. گوردون در سال 96 جایزه ترنر را دریافت کرد.
تجربهای تکرارناپذیر
- زیدان
بدون شک مسابقات زیاد دیگری بوده که من بازیهای بسیار بهتری انجام دادهام. اما الان که فیلم را میبینم، این بازی را مطابق با خودم میبینم. اوایل بازی برای کارگردانان فیلم نگران بودم، چرا که در همان پنج دقیقة اول، کمی مصدوم شدم. اما بعد از چند دقیقه، کاملا فراموش کردم که چند دوربین قرار است حرکات من را ضبط کنند. - داریوش خنجی
از کار در این پروژه بسیار لذت بردم. خیلیها از این که من در فیلمی با بودجة بسیار کم مشارکت کردم، تعجب کردند. میگفتند تو در هالیوود، فیلمبردار شناخته شدهای هستی. آن وقت در یک فیلم مستقل با بودجة ناچیز وارد شدهای! اما انرژیای که من از این فیلم گرفتم، بینهایت بود. اساسا من در کار با کارگردانها، انعطاف زیادی دارم و در این فیلم هم سعی کردم نیازهای کارگردانان را به خوبی برآورده کنم. - داگلاس گوردون
ایده این فیلم از سال 96 به ذهنم آمد. سال 98 مطمئن بودم که میخواهیم چنین پروژهای را به سرانجام برسانیم. تصمیمم را گرفته بودم. میخواستم قهرمان فیلمم زیدان باشد. همان سال بود که یک بار با او صحبت کردم و ایدهام را به او گفتم. هشت سال بعد توانستیم این فکر را عملی کنیم. - فیلیپه پارنو
روز فیلمبرداری، مصاحبههایی از بازیکنان تیم رقیب (و یا رئال) منتشر شد که گفته بودند هر کاری میکنند تا زیدان را از حرکت بیندازند و او را کنترل کنند. آنها سعی خودشان را کردند ولی خوشبختانه آنچه باید اتفاق میافتاد، افتاد. ما بازی را گرفتیم و به هدفمان رسیدیم. - جیسون سالومنز/ آبزرور:
بسیار رفیع، بزرگترین فیلمی که تاکنون درباره فوتبال ساخته شده. - تره ور جانسون/ تایم اوت:
یک تجربة ضروری برای سینما. - پیتر برادشاو/ گاردین:
بینظیر بود. حتما باید ببینیدش. - سایت اندساوند:
فیلم ماه. به هنگام و باشکوه. - جانی واگان/ سان:
اگر فوتبال را دوست دارید، عاشق این فیلم خواهید شد. بسیار الهامبخش است.